پاتوق تنهایی مـــــن

مسافر

نه باخودت چترداشتی،

نه روزنامه

نه چمدان...

عاشقـــت شدمـ

ازکجامیفهمیدم مسافریـ...


♥ جمعه 10 آذر 1396 ساعت 16:29 توسط Naعra

یک لبخند

یک لبخندرا بسته بندی کرده ام

برای روزی که اتفاقی تورامیبینم...

آنقدرتمیزمیخندم

که به خوشبختی ام حســـادت کنے...

ومن درجیب هــایمـ

دست های خالی ام رافریب میدهم

که امن ترین جای دنیاراانتخاب کرده اند


♥ جمعه 10 آذر 1396 ساعت 16:26 توسط Naعra

باران

نمیدانم چراامشب واژه هایم خیس شده اند

شبیه آسمانی که میبارد

ولینک باران

برلبه پنجره احساسم مینشیند

وچشمانم رانوازش میدهد

تاشاید از لحظه های دلتنگی گذرکنمـــ


♥ جمعه 10 آذر 1396 ساعت 16:21 توسط Naعra

مزرعه من

مترسک نازمیکند

کلاغ ها فریاد میزنند

ومن سکوت میکنم

این مزرعه زندگی من استـ

خشک وبی نشان...


♥ جمعه 3 آذر 1396 ساعت 21:41 توسط Naعra

جیرجیرک

صدای جیرجیرک ها بگوش میرسد

سکوت رانوازش میدهد

وجای خالی ادم های شب نشین را

بانگاهی معصومانه پرمیکند


♥ جمعه 3 آذر 1396 ساعت 21:38 توسط Naعra
صفحه قبل 1 صفحه بعد